موریس راه خود را از طریق اقامت اجباری در زندگی هوشیارانه در رویاهای شیرین طی می کند. در تلاش برای بازگرداندن زندگی خود به مسیر، او موافقت می کند که یک تیم سافت بال نامناسب از هم خانه هایش را مربیگری کند.
چهار سال پس از آخرین برخورد لوری استرود با قاتل نقابدار مایکل مایرز، او همراه با نوه خود زندگی میکند و تلاش میکند خاطرات گذشته را فراموش نماید. مایرز از آن زمان دیگر دیده نشده است و لوری سرانجام تصمیم میگیرد خود را از خشم و ترس رها ساخته و زندگی را بار دیگر در آغوش بگیرد. با این حال، وقتی یک مرد جوان متهم به قتل یک پرستار بچه میشود، موجی از خشم و وحشت ایجاد شده که لوری را مجبور میکند با شیطانی که نمیتواند کنترلش کند، یک بار برای همیشه مقابله کرده و…
برای بیش از یک دهه، پدر و مادر اندی و ویکی در حال فرار بوده اند، و ناامید هستند که دخترشان چارلی را از یک آژانس فدرال در سایه پنهان کنند که می خواهد از هدیه بی سابقه او برای ایجاد آتش در یک سلاح کشتار جمعی استفاده کند. اندی به چارلی آموخته است که چگونه قدرت خود را که توسط خشم یا درد ایجاد می شود، خنثی کند. اما با 11 سالگی چارلی، کنترل آتش سختتر و سختتر میشود. پس از اینکه یک حادثه مکان خانواده را فاش می کند، یک مامور مرموز به کار می رود تا خانواده را تعقیب کند و یک بار برای همیشه چارلی را دستگیر کند. چارلی نقشه های دیگری دارد.